زندگی...

ساخت وبلاگ

تصمیم با توعه... میتونی بشینی و حسرت بخوری... میتونی کلا قیدشو بزنی... میتونی با تموم مشکلاتی ک تو مسیرت هست ،بجنگی.. تا به خواسته هات برسی. زندگی......
ما را در سایت زندگی... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zendegishirinzahra بازدید : 24 تاريخ : شنبه 8 بهمن 1401 ساعت: 16:41

تا حالا دقت کردین که چی میشه که تا لب خوشبختی میرین و نمیوفتین توش؟مثلا من تازه فهمیدم خاستگار اتش نشانه معرفش کی بود.رفتم دنبال کار تو مدرسه دارالقران،یه خانومه ازم خوشش اومده بود.بهم گفت برو ۶ماه سابقه کار پیدا کن و بیا...دستتو بند میکنم.شاید میشد هم سر کار برم هم شوهر کنم اما نشدبه همین راحتی....خوشبحال اونایی که خانواده های منطقی و به فکری دارن .نه مثل من که دلیل مخالفتشون این بود که شش تا پسر دارند و تو عروس سوگل خانواده نیسی!اونا دخترشونم نمیشناسن که میتونه خیلی راحت خدشو تو دل بقیه جا کنه!!(قرار بود اینجا خدم باشم!) عصری یهو خیلی گریه کردم.من دارم با تمام وجودم سعی میکنم مستقل شم.مثل یه زندگی......ادامه مطلب
ما را در سایت زندگی... دنبال می کنید

برچسب : اتفاقای,زندگی,چیه؟, نویسنده : zendegishirinzahra بازدید : 69 تاريخ : چهارشنبه 1 شهريور 1396 ساعت: 15:12

میدونی؟زندگی مثل بند بازی میمونه.تا حالا به حرکات یه بند باز دقت کردی؟گاهی چپ و راست میشن و گاهی هم مستقیم به مسیرش ادامه میده.زندگیم همینه.تا داری زندگی میکنی و به مسیر مستقیمت ادامه میدی،یه اتفاقایی میوفته که چپ و راستت میکنه. تو موقعیت ترس و اضراب قرار میگیری...بند باز ها یه چوب دارن که  باهاش تعادلشونو حفظ میکنن .

بنظرت چوب تعادل زندگی ما ادما چیه؟

دارم به شکرگزار و سپاس گزار خدا بودن به عنوان اولین اولویت فکر میکنم.

زندگی......
ما را در سایت زندگی... دنبال می کنید

برچسب : دلنوشت, نویسنده : zendegishirinzahra بازدید : 31 تاريخ : چهارشنبه 1 شهريور 1396 ساعت: 15:12

نمیدونم چرا از اول توی زندگیم توی دوراهی بودم.دو راهی انتخاب بین ارزش ها و ضد ارزش ها...اینکه یه دختر ساده ی چادری و بدون ارایش و مهربون بمونم؟!یا منم مثل خیلیای دیگ مانتویی بشم و ارایش کنم و ظاهرمو عوض کنم؟اینکه مودب باشم و اروم؟یا شیطون و بی پروا.اینکه درس خون باشم و بچه مثبت یا منم خیلی چیزا را تجربه کنم... ته دلم میگ این چیزا مثل دریا میمونه که هر چی بزی توش سیر نمیشی...نظر شما چیه؟داشتم با فاطمه حرف میزدم.گفتم دلم میخاد یه دختر مستقل باشم.یه دختری که تموم سعیشو میکنه که زندگیشو بسازه.که وقتی پنجاه سالش شد حسرت گذشتشو نخوره.فاطمه میگفت یکم به اخرتت فکرکن و ازدواج کن.حرف کدوممون درسته؟ شاید زندگی......ادامه مطلب
ما را در سایت زندگی... دنبال می کنید

برچسب : راهی, نویسنده : zendegishirinzahra بازدید : 35 تاريخ : چهارشنبه 1 شهريور 1396 ساعت: 15:12

تا حالا شبای تابستون توی حیاط خابیدین؟بنظر من عمیق ترین لذت دنیا دقیقا همون شباس.پارسال توی یکی از شبای تابستون که حیاط و اب پاشیده بودمو خابیده بودم ،یهو صدای دعوای گربه ها اومد و تا سرمو بالا کردم یه گربه از پشت بوم همسایه افتادبقل صورتمجیییغی زدم که تو عمرم بی سابقه بود و تا یکساعت بدنم میلرزید و حتی چند شب بعدش تو اتاق خابیدم!حالا هر وقت صدای دعوای گربه ها را میشنوم اول بالای سرمو نگاه میکنم!یا شبا اگ بیرون بخابم،یه جوری میخابم ک گربه راهی بهم نداشته باشه.خیلی از ادما که میان تو زندگی و بعد هم میرن،دقیقا همین کار و میکنن...تا مدت ها اجازه ی اعتماد کردن به بقیه و لذت بردن از اتفاقات زندگی ر زندگی......ادامه مطلب
ما را در سایت زندگی... دنبال می کنید

برچسب : اعتماد,اعتمادیمسئله,اینست, نویسنده : zendegishirinzahra بازدید : 42 تاريخ : چهارشنبه 1 شهريور 1396 ساعت: 15:12

-آنلاینه...

+آنلاینم.

-با کی حرف میزنه؟

+با کی حرف بزنم؟

زندگی......
ما را در سایت زندگی... دنبال می کنید

برچسب : تنهایی, نویسنده : zendegishirinzahra بازدید : 39 تاريخ : چهارشنبه 1 شهريور 1396 ساعت: 15:12

اخ جووون قبووول شدمممم

 

 

 

 

 

خیییلی دلم میخاد یکشنبه بیام و‌ بنویسم امتحان رانندگیمو قبول شدم.

خداجون کمکم کن که اتفاق بیوفته

زندگی......
ما را در سایت زندگی... دنبال می کنید

برچسب : خوشحالی, نویسنده : zendegishirinzahra بازدید : 30 تاريخ : چهارشنبه 1 شهريور 1396 ساعت: 15:12

دفعه اولی که زخم میخوری،راه و چاهشو و بلد نیستی....اصلا نمیفهمی چه جوری خوردی،چه شکلی خوردی،یه دفعه به خدت میای و میبینی داغونی،میبینی از زخم روحی که خوردی،خاطراتت فوران  میکنه و میپاشه بیرون..بیخاب میشی،کم غذا میشی،فکر و فکر و فکر...اروم اروم بقیه ازت میپرسن چیشده؟کم حرفی؟خنده هات عصبی میشهمیگن زمان بگذره خوب میشی و تو منتظری زمان بگذره...هفته های اول به اندازه سال میگذره...روزی هزار‌بار میگی چرا نمیگذره؟؟؟؟ میگذره...خوب میشی،بهتر میشی،اما جای اون زخم تا عمر داری میمونه... بعد اون،هر کسی بهت نزدیک میخاد بشه،جای اون زخم لعنتی اجازه نمیده ... بعد اروم اروم میفهمی کی میخاد زخم بزنه بهت... ولی... زندگی......ادامه مطلب
ما را در سایت زندگی... دنبال می کنید

برچسب : نوشته, نویسنده : zendegishirinzahra بازدید : 25 تاريخ : چهارشنبه 1 شهريور 1396 ساعت: 15:12

اولش،فکرای تو در تو و‌شاخه به شاخه...

بعدش نفس عمیق...

آخرش |آرامش مطلق|

زندگی......
ما را در سایت زندگی... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zendegishirinzahra بازدید : 33 تاريخ : چهارشنبه 1 شهريور 1396 ساعت: 15:12

میدانی تصدقت شوم؟زندگی ما آدم ها توی عصرتکنولوژی،شده شبیه مسابقه ی دو با مانع...دویدن و دویدن و‌دویدن....مانع بعدی ،مانع بعدی ،مانع بعدی....و منتظریم که روزی تمام این مانع ها تمام شود و به خط پایان برسیم و به خیال خودمان برسیم به آرامش! اما عجیب در اشتباهیم.زندگی مان باید شبیه یک مسافرت یک هفته ای به زیباترین شهر دنیا باشد.صبح زودش را نفس بکشیم. مردمش را بفمیم، با آن مخاطب خاصمان، عاشقانه ترین لحظات را بگذرانیم. ستاره های شبش را بشماریم، تمام زیبایی های شهر و ببینیم ولمس کنیم. صدای موج دریایش را بشنویم. و بخندیم و بخندیم و بخندیم... زندگی......ادامه مطلب
ما را در سایت زندگی... دنبال می کنید

برچسب : زندگی, نویسنده : zendegishirinzahra بازدید : 27 تاريخ : چهارشنبه 1 شهريور 1396 ساعت: 15:12